توطلای آفتاب و نفس سبز زمینی

توگل زنبق ولاله از یه فصل نازنینی

وقتی ک ب  تو رسیدم

لحظه چشماتو دیدن

ب من این مژده رو دادی

ک رسیدم ب رسیدن

چوپانی را پرسیدند روزگار چگونه است ؟

گفت گوسفندانم را که پشم چینی کردم

بیشترشان

گرگ بودند..

ب چـالِ گـونـه-ات ، گـاهی می شـود

سـوگنــد خـــورد !

امّــا.. بـ چشمـهـایت ، هـمیـشه . . .

عاشقانه هایم همه رابه زانو زده !

توبه عشق چه کسی ایستاده ای . . .

.

آرزو کن با من

که اگر خواست زمستان برود

گرمی ِ دست ِ تو اما باشد

آرزو کن با من

“ما” ی ما ” من” نشود

سایه ات از سر ِ تنهایی ِ من کم نشود . . .

چه “شوری” میزند دلم وقتی…

در چشم دیگران

انقدر “شیرین” میشوی !

غمگینم

مثل

عکسی در اعلامیه ی ترحیم

که خنده اش

همه را می گریاند . . .

برای مُردن لازم نیست عزرا‍‍ئیل بیاید

همیــــن که

تــــــــــــو

نیایی کافـــیست . . .

بساط کرده ام

و تمام نداشته هایم

را به حراج گذاشته ام…

بی انصاف چانه نزن

#حسرت هایم …

به قیمت عمرم تمام شده!!