باران رحمت خدا همیشه می بارد
تقصیر ماست که کاسه هایمان را برعکس گرفته ایم !

هزآر بآر ، از حوالی ِ گریهـ گذشتمـــــ
یکــ بآر همـــ نپرسیدی
زیر ّ اینهمهـ بآرآن چهـ میکنی ؟

دیـشـب گـرسـنـه بـود
دخـتـری کـه مُـرد ...
چـه آسـان بـه خـاک پـس دادیـمـش ؛
و هـمـسـایـه اش ، زیـارتـش قـبـول ...
دیـشـب از سـفـر رسـیـد
مـکـه رفـتـه بـود
امروز روز سپاس گذاری از خداوند است
زیرا که عشق را آفرید تا یادمان باشد کسی هست برای عاشق بودن
تا با تمام وجود به او بگوییم
عشق من روزت مبارک

میان ماندن و نماندن
فاصله تنها یک حرف ساده بود
از قول من
به باران بی امان بگو :
دل اگر دل باشد ،
آب از آسیاب علاقه اش نمی افتد

آهای همیشگی ترینم
تمام فعلهای ماضیم را ببر
چه در گذر باشی چه نباشی
برای من
استمراری خواهی بود
....من هر لحظه تورا صرف میکنم..

مـــرا یک شــب تحمل کن که تا باور کنـی ای دوست ،
چگونـه با جنون خود مـدارا میکنم هـر شــب!

پس از تو،خط قرمز می گذارم
پس از هر بی تو، هرگز می گذارم،
مبادا واژه ها دستت بگیرند!
(تو) را در یک پرانتز می گذارم!

کاش دهخدا می دانست
دلتنگی ...
اشک ....
فاصله ....
بی وفایی....
تعریفش فقط دو حرف است "تـــو"




چنـد روزیسـت که دلواپسـم و بـد نگرانم
کوچه از رهگذر سرد غمت زار و گرفته ست

اشک خیمه زده بر صفحه ی چشم نگرانم
شب بی تابش ماه روی تو برده امانم
چشمها را شستم، جور دیگر دیدم
باز هم سودی نداشت
تو همان بودی که باید دوست می داشت!
موضوع مطلب :